نم نم باران

مامان شهین می نویسد...

1391/5/3 0:53
نویسنده : فاطمه
1,303 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکم گلم فاطمه ام.......

قربون اون قد رسات .هرکسی میبینه فکرمیکنه خانم بزرگی ............

ولی از نظر من وبابایی خیلی هم بزرگی ....فاطمه خانمی.........................

ما به وجودت افنخار میکنیم......

امروز وقتی برای سحری صدات کردم.با خودم فکر کردم ...................عزیزم .گلم...شما الان چهارده ساله ای .

از هفت سالگی به میل خودت روزه گرفتی ......قبول باشه.

الان پنج ساله باهم هم نفسیم وزیر یک سقف نفس میکشیم..........

تو هدیه ای بودی که خدا نصیب ما کرد ......

الان که مامی مهدیه زنگ زد .رفتی دار القرآن .وتوکه عجله ای اومدی خواهش کردی که من برم تووبم

ببینم نظر دارم یانه ؟یادت رفت از وبت خارج بشی .چون آژانس دم در منتظربود...منم از موقعیت استفاذه کردم ویرات نوشتم.....امسال دیگه سوم راهنمایی مرز ی بین کودکی وجوانی...موفق باشی

من برایت آرزو دارم.......

من برایت امید وآرزودارم.........

آرزو دارم که..............................................

امید دارم که..............................................................................

ومیدانم تو به لطف خدا وهمت مامان مهدیه سادات  وتلاش پی گیر خودت  موفقی......

آمین یارب العالمین..............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

پدربزرگ ارغوان
1 مرداد 91 22:29
سلام شبت بخیر دختر گل مامان وباباش ...خوبی طاعات ووعبادات سرکار خانم قبول درگاه احدیت ..اینشالل. راستی اون کلمه نصیب را اینجوری بنویس ناز بانو خانوم ببخشید بعدش هم متشکرم که سر می زنید وممنون از لطفی که نسبت به ارغونی دارید .درپناه خدا باشید .خانواده محترم سلام گرم برسونید .
خاله هدا
2 مرداد 91 23:20
مامان شهین معلومه خیلی دوست داره ها


آره خب خیلی خیلی معلومه
مامان دینا
3 مرداد 91 2:04
دست مامان شهین درد نکنهچه نوه ومادربزرگی


این ماییم دیگهههه
نایسل خانم
3 مرداد 91 18:42
سلام عزیزدلم مرسی بهم سر میزنی و برام نظرای خوشگل میزاری هزار هزار بار ممونننن


خواهش میکنم عزیزم
نایسل خانم
3 مرداد 91 18:42
مرسی عزیزممم اره منم خودم اون روزا گریه میکردم مینوشتم


فدات شم عشقم بازم بهم سر بزن